صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد
(مسعود اکبری مطالب اموزنده) قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است
| ||
|
از درد های کوچک است که آدم می نالد وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی هنوز هنوز روی خاکیم و یادمان نمی کنند وای به روزی که خاکمان کنند! سلامتی همه مادرها ... کودک که بودم ، وقتی زمین میخوردم ،مادرم مرا میبوسید، تمام دردهایم از یادم میرف...... دیروز زمین خوردم، . دردم نیامد ، اما... به جایش تمام بوسههای مادرم به یادم آمد نباید نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد ! نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد ! نباید بی تفاوت ! چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد ! کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند ! نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد ! کبریت تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن! بنگر در این فاصله چه کردی؟ گرما بخشیدی...!؟ یا سوزاندی...؟!! تنهاترین بنویسید به دیوارسکوت ، عشق سرمایه هر انسان است... بنشانید به لب ، حرف قشنگ ، حرف بد وسوسه شیطان است. و بدانید که فردا دیر است. و اگر غصه بیاید امروز، تا همیشه دلتان درگیر است.... پس بسازید رهی را که کنون ، تا ابد سوی صداقت برود ، و بکارید به هر خانه گلی ، که فقط بوی محبت بدهد ! تلخ اما .. چه تـــلـــخ است با بــــغـــض بنویسی با خــنـــــده بخوانند تکلیف و بلاتکلیفی !!!!! عجب رسم عجیبی .... بچه که بودیم ؛ از تکلیف می ترسیدیم ! بزرگ شدیم از بلاتکلیفی... پیمان با خدا .. پیمانی را که در طوفان با خدایت بستی در آرامش فراموش مکن ! شادی ... شادی" ، پروانه ی است که هرچه تقلا کنی نمیتوانی آن را شکار کنی ، باید آرام باشی تا روی شانه ات بنشیند ، پس زندگیت سرشار از آرامش و شانه هایت پر از پروان تهمت تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . [ 9 مهر 1391
] [ 22:49 ] [ مسعود اکبری ]
دو و چهار و سه ، چهار.... منزل ِ خداست؟ الو، سلام این منم مزاحمی که آشناست.. هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است؛ ولی هنوز پشت خط ، در انتظار ِ یک صداست... شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است؛ به ما که می رسد حساب ِ بنده هایتان جداست؟ الو؛ دوباره قطع و وصل ِ تلفنم شروع شد! خرابی از دل ِ من است یا که عیب سیم هاست؟! چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر... صدای من چطور؟ خوب و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی، برایت درد و دل کنم؛ شنیده ام که گریه بر تمام درد ها دواست؛ دل ِ مرا بسوی خود بخوان که تا سبک شوم پناهگاه ِاین دل ِشکسته خانه شماست؛ خدایا مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ می زنم؛ دوباره تا خدا خداست... [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ]
خدا می داند، ولی ... آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود! ... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ] بخشندگی را باید از آن کودکی آموخت که هر چقدر دلگیر باشد و هر چقدر هم کینه به دل داشته باشد می بخشد، بی آنکه در چهره اش نه اثری از خشم دیده شود و نه کینه. نه کلامی و نه ملامتی، نه سرزنشی و نه زخم زبانی. هر بار که آشتی می کند ما را به کشتی خود می برد و لبخندش زندگی را معنا می بخشد. کودکان جسم کوچکی دارند ولی دل هایشان خیلی بزرگ است. مثل
بزرگترها نیستند، انگار گذشت سال ها ما را بی گذشت می کند، بی رحمی را فرا
می گیریم و خطاهای دیگران، هرچند کوچک باشد تا مدتها بر ذهنمان می ماند و
در پس شکست هایمان همیشه انتقام نهفته است تا آسوده شویم. کاش بدانیم: فقط یک بار شانس زیستن داریم. پس عشق را همراه همیشگی زندگیمان کنیم تا دیر نشده است.
[ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ]
| نویسنده : نوشین آریان مهر خدایا میدانم که اسلام پیامبر تو با نه آغاز شد «لا اله الا الله» مرا ای فرستاده محمد به اسلام آری بی ایمان گردان خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه میشود دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است خدایا تقدیر مرا خیر بنویس آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم **************** برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد اگر عشق بورزید می گویند که سبک مغزید... اگر شاد باشید می گویند که ساده لوح وپیش پا افتاده اید.... اگر سخاوتمند و نوعدوست باشید می گویند که مشکوکید... اگر گناهان دیگران را ببخشید می گویند ضعیف هستید... اگر اطمینان کنید می گویند که احمقید... اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید٬ مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید. (لئو بو سکا لیا) شكسپير ميگه: خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد! [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ] [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ] [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ]
نوشين آريان مهر
سلام
زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟ مدیر : اگه دولتی نبود که می گفتم یک میلیون تومن بریز زن : آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن ؟ مدیر : این که شهریه نیست اسمش همیاریه !!!ه زن : اسمش هر چی هست. تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن مدیر : خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس!! اینقدر هم وقت منو نگیر… زن : آقای مدیر من دو تا بچه یتیم دارم! آخه از کجا بیارم ؟!! مدیر : خانم محترم! وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیم خونه یا مدرسه؟! آقای مستخدم، این خانم رو به بیرون راهنمایی کن …!!! .... زن با چشمهای پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود، اتومبیل مدل بالائی ترمز کرد و زن سوار شد … روزنامه ای که روی صندلی جا مانده بود رو برداشت و بهش خیره شد: کمیته مبارزه با فقر در جلسه امروز … ستاد مبارزه با بیسوادی … تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود: با 200000 زن خیابانی چه می کنید؟!! زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد: با 200001 زن خیابانی چه می کنید ؟!! پی نوشت: فاحشه را خدا فاحشه نیافرید؛ آنانکه در شهر نان قسمت میکنند، او را لنگ نان گذاشته اند، تا هر زمان لنگ هماغوشی ماندند، او را به نانی بخرند! صادق هدایت [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ]
نوشين آريان مهر
نتیجه اخلاقی : هر که گندی بر تو انداخت، حتماً دشمن نباشد . هر که از گندی بدر آوردت، حتماً دوست نباشد. گر خوشی، دهان ببند و آواز، بلند مخوان . [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ]
بر خاک افتادن ...
لیاقت و سعادت می خواهد، اگر که در برابر خداوند متعال باشد ، ذلت و شقاوت می خواهد ، اگر در برابر غیر خدا باشد ؛ لیاقت و سعادت برایت آرزو دارم ...
نماز پرواز از قفس روزمرگی هاست در فضای ملکوت ... دلم پرواز می خواهد ... [ 23 مرداد 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |