(مسعود اکبری مطالب اموزنده) قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است
| ||
|
یه روز 2 پدر روحانی تصمیم میگیرند که برای تعطیلات به هاوایی بروند، و به هم قول میدهند که از پوشیدن هر چیزی که نشان دهد آن دو کشیش هستند اجتناب کنند. روز موعود فرا می رسد و با هواپیما به هاوایی می روند و به محض پیاده شدن از هواپیما به یک مغازه لباس فروشی رفتند و لباسهای شیکی خریدند. سپس به لب ساحل رفتند و بر روی صندلی های کنار ساحل نشستند و به تماشای خورشید و دریا پرداختند. پس از مدتی یه خانم بلوند خوشگل با مایو آمد. در همین حین خانم رو به آقایون کرد و گفت:"سلام پدر، سلام پدر"؛ و به راه خودش ادامه داد و رفت. دو کشیش گیج شده بودند که اون خانم چجوری آنها را میشناسد. روز بعد دو کشیش دوباره به همان مغازه لباس فروشی رفتند و لباس های خفن دیگری خریدند. به ساحل برگشتند و روی همان صندلی های ساحل نشستند. بعد از مدتی دوباره همان خانم با مایوی رنگی آمد و به دو کشیش گفت:" سلام پدر، سلام پدر" و رفت. یکی از کشیش ها طاقت نیاورد و آن خانم را صدا زد. آن کشیش از خانم پرسید:" از این که ما کشیش هستیم افتخار می کنیم ولی شما از کجا می دانید که ما کی هستیم؟" خانم بلوند جواب داد:"پدر این منم، خواهر ربکا!" نظرات شما عزیزان: [ جمعه 9 تير 1391
] [ 22:51 ] [ مسعود اکبری ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |