صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 24 صفحه بعد
(مسعود اکبری مطالب اموزنده) قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است
| ||
|
تعرفه مخابرات!یه ایرانی، انگلیسی و یه امریکایی باهم توی جهنم بودن!تو تایم استراحت بین عذاب ها! حوصله ی انگلیسی سر میره و میره جلو به نگهبان جهنم میگه ببخشین من دلم برای خانواده ام تنگ شده، میشه از اینجا به انگلیس زنگ بزنم؟ نگهبان میگه بله میشه، ولی تعرفه اش خیلی زیاده! انگلیسیه زنگ میزنه و ۵ دقیقه صحبت میکنه، بعدش میگه صورتحساب لطفا! نگهبان تعرفه و جابجایی و ... رو حساب میکنه و میگه ۵ میلیون دلار! انگلیسیه چون پول نداشته میگه: من پول ندارم اما بجای طلبم عذابم رو زیادتر کنین! امریکایی که اینا رو می دید چشم و هم چشمیش گل میکنه و میگه منم میخوام زنگ بزنم! امریکایی هم زنگ میزنه و ۱۰ دقیقه صحبت میکنه. نگهبان هم هزینه اش رو ۱۰ میلیون دلار اعلام میکنه و میذاره به حسابش! ایرانیه بلند میشه و اونم زنگ میزنه و ۱۵ دقیقه صحبت میکنه! بعدش رو میکنه و از نگهبان میپرسه چقدر شد؟ نگهبان حساب کتاب میکنه و میگه ۱ دلار! انگلیسی و امریکایی شاکی میشن و میگن چرا آخه؟؟؟ نگهبان میگه: آخه از جهنم به جهنم داخلی حساب میشه! [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:18 ] [ مسعود اکبری ] با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه٬رختخواب خرید ولی خواب نه٬ساعت خرید ولی زمان نه٬می توان مقام خرید ولی احترام نه٬می توان کتاب خرید ولی دانش نه٬دارو خرید ولی سلامتی نه٬خانه خرید ولی زندگی نه٬و بالاخره می توان قلب خرید ولی عشق را نه. [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:18 ] [ مسعود اکبری ] ![]() [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:18 ] [ مسعود اکبری ] روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی میگذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..
پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.” مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت. او برادر پسرک را روی صندلیاش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد.. در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند! خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند. [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:18 ] [ مسعود اکبری ]
![]() پیری برای جَمعی سُخن می گُفت. لطیفه ای بَرای حُضار تَعریف کَرد هَمِه دیوانهِ وار خَندیدَند. بَعد اَز لَحظِه ای او دُوباره هَمان لَطیفِه را گُفت وَ تِعدادِ کَمتَری اَز حُضار خَندیدَند. و مُجَدَد لَطیفِه را تِکرار کَرد تا این کِه دیگر کَسی دَر جَمعّیت بِه آن لَطیفِه نَخَندید. او لَبخَندی زَد وَ گّفت: وَقتی کِه نِمیتوانید بارها و بارها بِه لَطیفه ای یِکسان بِخَندید، پَس چِرا بارها وَ بارها بِه گِریه وَ اَفسوس خُوردَن دَر مُورِد مَسئَله ای مُشابه اِدامه میدَهید؟ گُذَشتِه را فَراموش کُنید وَ بِه جِلو نِگاه کُنید. آلان چِ رَبطی داشت نمی دونَم وَقتی بیکآری بِ آدَم فِشار میاره عاقِبَتِش این میشه دیگِ [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:10 ] [ مسعود اکبری ] [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:7 ] [ مسعود اکبری ]
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد، و پس از تنهاییت، نفرت از کسی نیابی، آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست و برخی دوستدار که دست کم یکی در میانشان بیتردید مورد اعتمادت باشد، و چون زندگی بدین گونه است. برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی، نه کم و نه زیاد، درست به اندازه، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد، که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد، تا که زیاده به خودت غره نشوی. و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی، نه خیلی غیرضروری، تا در لحظات سخت، وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است، همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد. همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی، نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند، چون این کارِ سادهای است، بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند، و با کاربرد درست صبوریات برای دیگران نمونه شوی. امیدوام اگر جوان هستی، خیلی به تعجیل، رسیده نشوی، و اگر رسیدهای، به جوان نمایی اصرار نورزی، و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی، چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد، و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند. امیدوارم سگی را نوازش کنی، به پرندهای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی، هنگامی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد، چرا که به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان. امیدوارم که دانهای هم بر خاک بفشانی، هرچند خُرد بوده باشد، و با روئیدنش همراه شوی، تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.. بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی، زیرا در عمل به آن نیازمندی، و برای اینکه سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: «این مالِ من است» فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است! و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی، و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی، که اگر فردا خسته باشید، یا پسفردا شادمان باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید. اگر همهی اینها که گفتم فراهم شد، دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم! [ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:6 ] [ مسعود اکبری ]
[ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:5 ] [ مسعود اکبری ] . اولين آيهاي كه نازل شد كدام است؟
[ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:2 ] [ مسعود اکبری ]
- مشخصات و اطلاعات آماري
[ چهار شنبه 16 فروردين 1391
] [ 23:0 ] [ مسعود اکبری ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |